حرفهایم با تو

حرفهایی که تو دلم قلمبه میشن اما زمانی که باید گفته بشه گفته نمیشن !

حرفهایم با تو

حرفهایی که تو دلم قلمبه میشن اما زمانی که باید گفته بشه گفته نمیشن !

۱.ی زمانی حسرت میخورم که چرا کسی تو زندگیم نیست که اونقدر دوسش داشته باشم که وقتی دلم براش تنگ میشه براش اشک بریزم...حالا شده کار  دو ـ سه روز در میون .....کم طاقت شدم..دل نازک شدم ...اونقد شکست و وصله خورد !

۲.هیچوقت فکر نمیکردم روزی برسه که منی که هیچوقت باورم نمیشد تو منو در حالیکه از نزدیک ندیدی اونقدر دوست داشته باشی خودمو گرفتار کنی

حالا حالاها فکر نمیکنم دیگه اینجارو بخونی ..دلتنگیامو اینجا مینویسم

حالا که ازم خواستی فقط خواهرت باشم و من هم قسم خوردم چون تو اینطور خواستی

دیگه از دلتنگیام به خودت نمیگم ..مگر اینکه ... !

نمیدونم واقعا ته دلت هم همینو میخواد یا واسه لجبازی و تلافی اون مدت دوری اینجوری خواستی !؟

ولی اهمیت نداره !مهمه اینه که اینجوری خواستی !...و منم قول دادم که خواهرانه باهات برخورد کنم !هرچند واسه م خیلی سخته !

اون زمان که باید اینجوری دوستت میداشتم نداشتم

حالا که اینجوری شدم باید نقش خواهرو واسه ت بازی کنم !

۳.از جواب منفی که اون زمان بهت دادم پشیمون نیستم !

چون کاملا منطقی و عاقلانه بود !اون زمان احساسم اینی که الان هست نبود !

واسه دوست داشتنت همون دل صافت و صداقتت و علاقه ت کافی بوده و هست !

ولی واسه پیشنهادی که بهم دادی ی چیزایی اونجور که باید باشه نبوده و نیست!

 تفاوتش اینه که الان ی حس جدید هست که تا بحال تجربه ش نکرده بودم !

با اینکه گاهی آدمو اذیت میکنه ولی شیرینه !

۴. من هیچوقت نخواستم دلتو بشکونم ....هرکاری هم کردم به صلاح جفتمون بود ..البته به نظر خودم !

اگه ناخواسته شکوندم منو ببخش ! ولی بهت که گفتم تو هم کم نشکونی ولی من هیچوقت صدام در نیومد !

۵.چرا تموم شد ؟....چون فقط من واسه ساختمون رابطه مون آجر میذاشتم !

ولی تو هیچ توجهی نداشتی و تازه گاهی از زیرش آجر میکشیدی بیرون !

۶. به نظر من تو دور جدید رابطه مون تو از وقتی تغییر کردی که فهمیدی حسم نسبت بهت قویتر شده !

یادم باشه اگه تونستم بازم آدم دیگه ای رو تو دلم راه بدم ....هیچوقت از این بابت خیالشو راحت نکنم !

 

 

 

 

امشب ی چیزی برات نوشتم که باید بخونیش ولی فال امروزم این در اومد :

"به راحتی می توان با یک توهین یا خطا دلی را شکست و روحی را آزرده ساخت. اما همان دل یا روحیه را نمی توان به هزار کوشش جبران کرد. پس مراقب بعضی رفتارهای خود باش."

ولی به نظرم اگه الان بدونی بهتر از اینه که بعدها بفهمی و بیشتر بشکنی !

جون خودت که میدونی الکی سرش قسم نمیخورم ...

نهایت سعیمو کردم که جوری واسه ت بگم که کمتر غصه بخوری.....

نمیدونم نتیجه ش چی میشه !

 

چند تا حرف ساده !!!

"فکر نمیکنم " با "مطمئنم " دو تا مفهوم کاملا متفاوته !حواست باشه !

بجای فکر کردن به راههای مردن به راه های بهتر زندگی کردن فکرکن !

بجای اینکه با سیگار خودتو آروم کنی سعی کن اونقدر به خدا نزدیک بشی که یادش بتونه آرومت کنه !

 اونقدر مقاوم باش ، اونقدر تکیه گاه محکمی باش که اگه آدم افتاد خیالش راحت باشه که یکی هست دستشو بگیره !

اونقدر خودتو پرورش بده که بتونی تو اوج ناامیدی و آشفتگی به آدم امید بدی و آرامش !

این رابطه خیلی مونده تا رشد کنه !

ارزش داره که آدم براش وقت بذاره و بسازدش !

عقیده م این بود و هست که هیچی حاضر و آماده تقدیم آدم نمیشه

باید براش زحمت کشید

رابطه رو باید ساخت

اونم با ی همت دو نفره !

باید مبارزه کرد !

ی بار بهت گفته بودم رفتاری که من با هرکسی دارم فوق العاده بستگی به طرف مقابلم داره !

و گفته بودم واسه تفکر من اهمیت قائل باش

چون هرچی تو زندگی من اتفاق میفته حاصل همون فکره !

منو بشناس !

خودتو باور کن !

خودتو دوست داشته باش !

واسه خودت و اطرافیانت اهمیت قائل باش !

قدر خودتو بدون !

مواظب خودت باش !

.

.

.

تو میتونی !

 از آدمای قوی خوشم میاد !

 

 

 

 

 

 

 

 

تبریک

خوشحالم !

فقط مواظب باش از ی سوراخ شونصد بار گزیده نشی !

دور وبرتو الکی شلوغ نکن !

همیشه موفق و خندون و سلامت باشی !

میخوام ...

الان ساعت ۳:۲۱ صبح !

تقریبا دیگه دمدمای اذان صبح !

میگن  اگه چیزی از خدا میخواین  بین اذان صبح و طلوع آفتاب بهترین زمان واسه خواستنه !

از خدا میخوام که محبت تو رو تو دلم بیشتر از اینی که هست بکنه !

میخوام که دشمنهایی که تو لباس دوست میان سراغت بهت بشناسونه !

از خدا میخوام کمکم کنه تورو اونجور که هستی و هر روز بیشتر بشناسمت !

میخوام هدایتت کنه تا همیشه واسه من اونی باشی و اونجوری باشی که باید باشی !

میخوام هدایتم همیشه واسه تو اونجوری باشم و اونی باشم که باید باشم !

میخوام کمکمون کنه تا از اون راهی که باید توش قدم برداریم خارج نشیم !

بهمون قدرت بده تا راه درست زندگیمون رو پیدا کنیم و ادامه بدیم !

میخوام متوجهت کنه که پدر و مادرت بهت لطف دارن همیشه !حتی اگه تو از عملشون اینجوری برداشت نکنی !

میخوام بهت اون اراده ای رو که باید داشته باشی بده تا سیگارو بذاری کنار !

میخوام جیگرای زندگیت نیان دور و برت و تو هم نری دور و برشون !

میخوام که کاری کنه تا خودتو بیش از اینها باور داشته باشی !

میخوام کمکم کنه تا ذهن و دلم نسبت به تو اونجوری فکر و احساس کنن که باید بکنن !

میخوام کمکم کنه تا  خالص باشم !

از ناخالصی های روحی پاک بشم و پاک بمونم !

میخوام انگیزه و هدف لازم واسه حرکتو پیدا کنی !

میخوام که کمکت کنه تا به اون آرامشی که میخوای تو همین دنیا برسی !

میخوام که پایدار بمونیم !

میخوام که روحیه و انرژی که داری بهت ثابت بشه و ازش استفاده کنی !

میخوام زود زود زود اوضاع و احوال(از هر لحاظ ) بهتر از الان بشه (تا اونجا که باید بشه )!

میخوام هر لحظه برات ی شروع تازه باشه !

میخوام باشی و بسیار باشی .... در ادامه میگن به شرط آنکه با ما یار باشی !...

ولی یار نبودی هم نبودی !...فقط بهترین هر اونچیزی که هستی باشی !

میخوام که اگه به صلاحمون بود دلامون تا همیشه سهم هم باشه !

و اگر نبودیم دشمن هم نباشیم !

آمین !

فعلا همین !بعد دوباره اضافه میکنم !

 

 

چند تا چیز

۱. کاش من سیگار بودم !

نه بخاطر وابستگی که به سیگار داری ،

بخاطر اینکه  اونوقت راحتتر و زودتر ازش میگذشتی !

 

2.یادمه میگفتی اگرکسی دوستت داره باید همیشه به یادت باشه

 نه اینکه تورو تو همهمه های دور و برش گم کنه و هر از گاهی اگر نشونه ای ازت  دید ، تازه یادش بیاد که بله!!

همچین کسی هم تو زندگیش هست !

اما حالا من احساس میکنم تو منو گم کردی !

اونقدر گم کردی که حتما باید ی قابی رو دبوار باشه تا یادت بیاد همچین آدمی هم وجود داره !

اگر بهم بگی دیگه دلم نمیخواد باشی فکرنمیکنم که با احساساتم بازی کردی

 اما اگه من خودم این برداشتو داشته باشم و اطمینان پیدا کنم که حق با من بوده ، اونوقت اون فکرو میکنم !

این فقط ی مثال بود !

 

3.اخیرا احساس میکنم واسه اینکه من فکر نکنم با احساساتم بازی شده هنوز باهام تماس میگیری !

واسه اینکه نگم عجب آدمی بود و فقط ادعا داشت !

نگو واسه ت مهم نیست که چی میگم !میدونم که هست !

این خیلی خوبه که تو دلت نمیخواد دل کسی رو بشکنی

ولی اگه چیزی که گفتم درست باشه بیشتر میشکنم !

ی بار دیگه هم گفتم ،دلم نمیخواد کسی تحملم کنه !متنفرم!

 

۴..نمیدونم این درسته یا نه ؟! ولی به فهم و درک اطرافیانم اطمینان میکنم !

دلم میخواد خودشون بفهمن چرا فلان اتفاق افتاد یا چرا من فلان چیزو گفتم و فلان کارو انجام دادم !

نمیتونم مثل تو باشم !تو اگه چیزی میگی یا کاری میکنی ی جوری به طرف حالی میکنی که فلانی

اگه من اینکارو میکنم واسه اینه که دوستت دارم یا اگه فلان چیزو گفتم واسه اینه که تو بدونی اینجوریاست یا اونجوریاست !

بیشتر از  اینکه حس مثبتی به آدم بده ی جورایی آدم احساس میکنه ی منتی رو سرشه یا ی جورایی طرف داره واسه ش کلاس میذاره

 و این واسه منی که تو روابطم منت و کلاس گذاشتن جایی نداره همچین گرون تموم میشه !

 

۵.حرفهامو به دل نگیر !

 دیگه داشت مغزم میپوکید اینقدر همه ی این حرفها و برخوردهارو تو ذهنم زیر و رو کردم !

خیلیاشم ننوشتم !

 وقتی اینجا مینویسم احساس میکنم بهت گفتم و خالی شدم !

اگه ننویسم تو دلم میمونه و رو برخوردم باهات تاثیر میذاره !

اگر اشتباه میکنم منو از این اشتباه در بیار !

و اگر اشتباه نمیکنم منو به یقین برسون تا بتونم تصمیم بگیرم!

لطف بزرگی در حقم میکنی !

میدونم فکرشم نمیتونی بکنی که هر برخورد یا حرفت باعث میشه تو مغز من چه چیزایی بگذره !

رو برخوردهای آدمهای مهم زندگیم زیادی زوم میکنم !

خیلی با خودم کلنجار میرم !

آخرش یا نمیگم و خودمو ی جوری گول میزنم !

یا متوجه میشم که الکی خودمو عذاب دادم !

یا بهشون میگم تا اونا واسه م حل کنن !

نمیدونم درسته یا نه !!؟

 

۶.در مورد هیچکدوم ازچیزایی که نوشتم به جز شماره1 و هیچکدوم از چیزایی که تو ذهنم میگذره یقین ندارم !

اگه داشتم نه مینوشتم و نه بهش فکر میکردم !

 

۷. دوستت دارم !

 

پی نوشت :

الان آرومم ! ممنون که بهم اطمینان دادی اشتباه میکنم !

خوشحالم از اینکه حق با من نبود !

بازم شرمنده !

دوستت دارم !

 

 

 

 

۱۵/۹/۸۴

دلم میپرد

اما

بالهای طفلک را بریده ام

گاه وسوسه میشوم وصله شان بزنم

اما .....!

درشگفت میشوم از دلهایی که آسوده خیال پر میگیرند

بی هیچ باکی از بریدن بالهای دیگران

بی ترس از سقوط

سرانجام بالهای دلم را وصله خواهم زد

کی ؟

نمیدانم !

 

۵/۱/۸۵

چندیست سعی در وصله زدن دارم

اما وصله نمی خورند !

 

پ.ن ::::وصله خوردند!

* نمیگم چرا !نمیگم با چه فرضی ! و نمیگم ی چیزایی رو !...

چرای نگفتنم هم احتمالا واضحه !

 

:::: با دیدن پست یکی مونده به آخر یکی از دوستان یاد اینایی که قبلا نوشته بودم واسه خودم افتادم !

 

 

 

 

 

شهامت ساده بودن !

ساده باشیم !بگذاریم که احساس هوایی بخورد !...

ممنون که جوری بودی که وادار شدم این فرصتو به خودم بدم!

 

آنچه در جای دیگر گذشت !

..........................................................................................................................................................................................

 

پنجشنبه 25 خرداد ماه سال 1385
بود و نبود ...

۱.دلم میخواد تا وقتی "بودم"با "نبودم" تفاوت داره ، باشم !

اگه نداشت بخاطر "اخلاقیات" جوری وانمود نکن که داره !

 


 
سه شنبه 23 خرداد ماه سال 1385
؟!؟

۱.نمیدونم واسه تو چی یا کی هستم !

اما میدونم تو واسه من میتونی خیلی چیزها باشی !

شرط لازم برای این تونستن علاقه و صداقتیه که کم یا زیاد بینمون وجود داره !

اما شرط کافی نیست !

۲.برخوردت با دیگران باید جوری باشه که کسی هرچقدر هم که باهات صمیمی باشه به خودش جرات نده در مورد حریم خصوصیت نظر بده (چه شوخی ، چه جدی) چه برسه به اینکه بخواد دخالت کنه !(بازم چه شوخی ، چه جدی )...

 ۳.با تو بودن (اینجوری که الان هستیم )برای من بیشتر از مورد تمسخر دیگران قرار نگرفتن اهمیت داره !...

اما تو ... ؟!!

 ۴.اصلا اهمیتی نداره که تو از چیزهایی که اینجا مینویسم و یا وقت و حوصله ای که به خرج میدم اونجوری برداشت کنی که اگه فرد دیگه ای جای تو بود ممکن بود برداشت کنه !..

با این فرض مینویسم که چشم بصیرتت قویتر از این حرفهاست !

۵.I LovE You ....تا زمانیکه .....You LovE Me

بعد از اون هم خدا بزرگه !

۶.دلم نمیخواد کسی تحملم کنه !

۶.

 


 
جمعه 12 خرداد ماه سال 1385

۱.خودتو دست کم نگیر !

۲.خیلی دوستت دارم خودم خبر ندارم !

۳.دیوونه !دیوونه!دیوونه!.....

۴.برخوردی که در مقابل دیگران باهام داری واسم خیلی اهمیت داره!

۵.خسته نشو سایه نشین...تا ته شب حوصله کن !

۶.همینجوری هرچی میگذشت نوشتم !

۷.پشیمون نمیشی !از چی ؟ ...حالا شاید بعدا بهت گقتم !

۸.دوستت دارم


 
پنجشنبه 11 خرداد ماه سال 1385

میرنجم

میرنجم

میرنجم

میگذرم

میگذرم

میگذرم

تا آن زمان که :

دلیلی برای دوست داشتن دارم !

اما :

زمانی که نگذرم

الزاما

به معنای معکوسش نیست !

..

..

فقط اندکی له شده ام !

همین !

 


 
دوشنبه 8 خرداد ماه سال 1385
....

۱.دلم میخواد وقتی میدونی که اشتباه کردی !خودتو نزنی به اون راه !گاهی اینکار بیشتر ناراحتم میکنه تا خود اون اشتباه !

۲. وقتی میدونی ی چیزی دلخورم میکنه تکرارش نکن !حتی به شوخی !

۳.یکی از دلایلی که باعث میشه برام ارزش داشته باشی اینه که احساس میکنم احساستو فدای غرورت نمیکنی !...هیچوقت غیر از این نباش !...چون اگه احساس کنم غیر از اینی منم نمیتونم جور دیگه باشم !و همه چی بهم میریزه !

۳.


 
پنجشنبه 4 خرداد ماه سال 1385
باز هم ...

۱.چه تفاوتی هست بین عملکرد تویی که به قول خودت منو بیشتر از اونچیزی که بتونم تصور کنم دوست داری و منی که باز به قول تو ۱۰/۱ علاقه ای که تو نسبت به من داری بهت ندارم ؟

۲.ناخودآگاه هرچیزی که اینجا برات مینویسم برمیگرده به ارزش قائل نبودن تو برای به قول خودت دختر جماعت !خیلی اذیتم میکنه !..

۳.اگه برات مهمه که ارتباطمون دووم داشته باشه واسه من به عنوان ی دختر ارزش قائل باش (نه به عنوان کسیکه دوسش داری !) و این ارزش قائل بودنو با عمل به من ثابت کن !

 

 

 

 


 
چهارشنبه 3 خرداد ماه سال 1385
توقع

با دوستتت دارم هایی که میگی

هر روز توقعاتم ازت بیشتر میشه ...

واسه همین زود به زود ازت دلگیر میشم...

چون به نظر من کسیکه اینهمه یکی دیگه رو دوست داره ..

و اینهمه میگه که دوسش داره

باید برخوردش با اونی که دوسش داره بهتر از این حرفا باشه...

باید نسبت بهش بیشتر احساس مسئولیت کنه ...

دلم میخواد همونقدر که تو کلامت احساس میکنم دوسم داری ..

در عملت هم اینو احساس کنم !

من واسه همین زیاد نمیگم دوستت دارم!

دلم میخواد بیشتر از عملم اینو احساس کنی !

 

 


 
شنبه 30 اردیبهشت ماه سال 1385
صداقت

صداقتت از همه چیز واسه م مهمتر و ارزشمندتر و ارجح تر بوده و هست !

همیشه روراست باش حتی اگه به قیمت پایان رابطه مون تموم بشه !

میدوستمت !


 
پنجشنبه 28 اردیبهشت ماه سال 1385
از حرف تا عمل ....

اینکه در عمل نشون بدی که واسه حرف و نظر طرف مقابل ارزش قائلی ذلیل بودن نیست !

اگه من اون روز ازت پرسیدم برم یا نرم ؟ واسه این بود که بهت ثابت کنم حرفت برام اهمیت داره و واسه ش ارزش قایلم !دلیل دیگه  شم این بود که ببینم بهم اعتماد داری یا نه ؟وگرنه من احتیاج به اجازه کسی ندارم !

من اینو که در مقابل دیگران به کسیکه دوسش دارم احترام بذارم و با برخوردم باهاش  به دیگران نشون بدم که واسه ش ارزش قائلم افتخار میدونم نه ذلالت!

اینکه در عمل نشون بدی که واسه م ارزش قائلی خیلی با ارزشتر و لذت بخش تر از اینه که بهم بگی دوستت دارم !...

در مورد خودم هم :

من ترجیح میدم به جای ابراز علاقه ی افراطی و گاها اغراق آمیز با عملکردم نسبت به تو بهت نشون بدم که دوستت دارم !

در واقع به دوست داشتن عملی بیشتر اعتقاد دارم تا دوست داشتن کلامی !

دلم نمیخواد زندگیم این باشه :

ادعاهای بزرگ و واقعیتهای کوچک!

 


 
دوشنبه 18 اردیبهشت ماه سال 1385
ارزش

واسه آدمها فارغ از جنسیتشون ارزش قائل باش !

واسه عقایدشون ..ارزشهاشون ..زندگیشون ..شخصیتشون .. و هراونچه که مربوط بهشون میشه !

بدون که همه ی آدمهاو همینطور تموم دخترا قبل از اینکه دختر یا پسر باشن انسان هستن !

همراه من انسانیه که باید اول واسه من به عنوان ی انسان ارزش قائل باشه و بعد از اون به عنوان ی دختر و بعد به عنوان صبا !